عبادت آزادگان
انَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ، وَ انَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ انَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الاْحْرارِ «حکمت 229»
همانا گروهى خداى را به انگیزه پاداش مىپرستند، این عبادت تجارت پیشگان است؛ و گروهى او را از ترس مىپرستند، این عبادت عبادت برده صفتان است؛ و گروهى او را براى آنکه او را سپاسگزارى کرده باشند مىپرستند، این عبادت آزادگان است.
لَوْلَمْ یتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلى مَعْصِیتِهِ لَکانَ یجِبُ انْ لایعْصى شُکْراً لِنِعَمِهِ «حکمت 282»
فرضاً خداوند کیفرى براى نافرمانى معین نکرده بود، سپاسگزارى ایجاب مىکرد که فرمانش تمرد نشود.
از کلمات آن حضرت است:
الهى ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نارِکَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ اهْلًا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ « بحار الانوار، ج 41، ب 101»
من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش نکردهام؛ من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.
یاد حق
ریشه همه آثار معنوى اخلاقى و اجتماعى که در عبادت است در یک چیز است:
یاد حق و غیر او را از یاد بردن. قرآن کریم در یک جا به اثر تربیتى و جنبه تقویتى روحى عبادت اشاره مىکند و مىگوید: «نماز از کار بد و زشت باز مىدارد» و در جاى دیگر مىگوید: «نماز را براى اینکه به یاد من باشى بپادار»، اشاره به اینکه انسان که نماز مىخواند و در یاد خداست همواره در یاد دارد که ذات دانا و بینایى مراقب اوست، و فراموش نمىکند که خودش بنده است.
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا مىدهد و صفا مىبخشد و آن را آماده تجلیات الهى قرار مىدهد. على درباره یاد حق که روح عبادت است چنین مىفرماید:
انَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَتَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ وَ ما بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ الاؤُهُ فِى الْبُرْهَةِ بَعْدَالْبُرْهَةِ وَ فى ازْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فى فِکَرِهِمْ وَکَلَّمَهُمْ فى ذاتِ عُقولِهِمْ «خطبه 213»
خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است. دلها بدین وسیله از پس کرى شنوا و از پس نابینایى بینا و از پس سرکشى و عناد رام مىگردند. همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برههاى از زمان و در زمانهایى
که پیامبرى درمیان مردم نبوده است، بندگانى داشته و دارد که در سرّ ضمیر آنها با آنها راز مىگوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم مىکند.
در این کلمات خاصیت عجیب و تأثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جایى که دل قابل الهامگیرى و مکالمه با خدا مىگردد.
مجموعه آثاراستادشهید مطهرى، ج16، ص:417 و 418
سیری در نهج البلاغه